(R_P)

۴ مطلب با موضوع «◘ خاطرات» ثبت شده است

دزد خفتم کرد؛ پلیس گفت بیخیال پیگیری!

.

یه بار از دبیرستان که داشتم برمیگشتم شب شده بود. اون موقع گوشیا جاوا بود و من یه سونی اریکسون
Z530i
 که تاشو بود داشتم توی جیب کاپشنم و کفش ورنی (مجلسی) پوشیده بودم و یه نم بارونی زده بود و زمین خیس بود. کف کفش صاف بود و اصلا مناسب دویدن نبود چه برسه جایی که بارون باریده و لیزه. تو پیاده رو داشتم میومدم که یه جوون اومدم سمتم دست داد بهم گفت از شهرستان اومدم گوشیتو بده یه زنگ بزنم.گفتم از مدرسه اومدم گوشی همرام نیست. دیدم دستمو ول نمیکنه بیشتر استرس گرفته بودم. چند متر بالاتر از ما یه دکه بود بهش گفتم برو اونجا تلفن سکه‌ای داره اونجا زنگ بزن (اون موقع دکه های تلفن سکه ای داشتن). گفت : سکه ندارم گفتم : بهش بگو، خودش بهت میده. گفت نمیده گفتم بذار ببینم سکه دارم بهت بدم دستمو از دستش در آوردم با همون کفش شخمی زور زدم که مثل میگ‌میگ فرار کنم که دیدم اصلا نمیشه با این کفش دوید. خیابون به خاطر بارون ترافیک شده بود یهو به سرم زد ادامه ندم و بشینم و چمبره بزنم روی زمین که دستش به گوشی نرسه. وقتی رسید بهم چاقو در آورد، شروع کردم داد زدن! هیچکس از توی خیابون به یه ورش هم نبود؛ ولی از شدت داد بیداد، اونی که با موتور توی خیابون منتظرش بود گفت : بیا ولش کن. توی همون وضع با چاقو سعی کرد جیبمو پاره کنه اما بغل جیب رو زد و دستش به هیچی نرسید و در نهایت خیلی ریلکس رفت سوار موتور شد و رفتن.
 اومدم رسیدم سر چهارراه، اونموقع یه کانکس نیروی انتظامی اونجا بود؛ بهشون گفتم آقا همین الان دو نفر داشتن خفتم می‌کردن.
گفت : چیزی ازت گرفتن ؟ گفتم نه! گفت : خب پس هیچی برو دیگه. گفتم آقا با چاقو حمله کردن، چی چیو برو ؟
پرسید : کجا ؟ گفتم دمِ اون دکه. گفت : خب الان اونجان ؟ گفتم نمیدونم اون موقع که سوار موتور شدن رفتن گفت : خب تا الان رفتن دیگه ولشون کن.
یعنی می‌خوام بهتون بگم جامعه نا امن فقط مخصوص خانوما نیست ! حتی میشه گفت بعضا این زورگیرا و کیف غاپ ها با پلیس‌های اون منطقه هم زد و بند دارن و پلیس ها حتی بعضیاشون هم می‌شناسن و اصلا با هم کار میکنن ! و اساسا بخوای شکایت و پیگیری کنی هم به
جایی نمیرسی. چون انگار از خودشون شکایت کردی !
بعد از اون هم کلی جریان خفت‌گیری شنیدم که شکایت و بررسی‌ بی اثر و ثمر مونده. مگر اینکه به قتل و جرح منجر شده باشه !
تصمیم گرفتم تا جایی که ممکنه از مسیرها و جاهایی که ریسک زیادی دارن رفت و آمد نکنم و حواسم باشه که موقعیت‌های مشکوک رو تا جایی که می‌تونم مدیریت کنم که حداقل بلایی سرم نیاد.

در مجموع جامعه نا امن خاص زن و بچه‌ها نیست؛ جایی که زور اسلحه‌ی گرم و سرد و یا شرایط نابرابر باشه زن و مرد نمیشناسه و برای همه ممکنه خطرناک باشه !
.

تغییر با چاشنی بهانه

.
سال 88 بود که مادرم تصمیم گرفت که پیش از عروسی برادرام، خونه رو تغییرات بدیم.

چقدر اون سال اذیت شدیم و مجبور شدیم از دست کارگرا و بناها و تو اون یک ماه مجبور شدیم نقل مکان کنیم زیر زمین خونمون که اون موقع برای 5 نفر واقعا اذیت کننده بود .

خلاصه ش کنم ... با همه سختیاش و مکافات هاش بالاخره انجامش دادیم .
البته که بماند که این مهم با بد سلیقگی مامانم و عدم توانایی بناها و کارگرها در پرداخت و اجرا هم رو به شد .

ادامه مطلب...

مشاوری که مشاوره نداد

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

بَرجِ جیاهان

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید