(R_P)

شامتو خوردی برو !

یه دوست و بچه محل دارم که دوران ابتدایی رو کلا همکلاسی بودیم. 
خیلی رابطه دوستانه عمیق و صمیمی با هم نداریم.(حداقل اون برای من نداره) 
اما با این حال دوستِ قدیمیه و البته به قولِ خودش ما خیلی رفیقیم. 
اون هم مثل خودم مجرده. (چون به ادامه ماجرا ربط داشت گفتم)
حالا به هر روی ...
بهبود به غیر از من دوست و رفیق صمیمی دیگه ای هم داره که من خودم فکر
می کنم با اونا بهتر و بیشتر از من صمیمی تر و به اصطلاح رفیق تره ! از اصل
قضیه دور نشیم... یه موضوعی اخیراً رخ داد که برای من جالب و لازم بود
در موردش 
بنویسم این بود ... دوستای بهبود که به قول خودش باهاش رفیقن
و داداشی؛
بعد از ازدواجشون، تا حالا بهبودُ خونشون دعوت نکردن و ارتباط
دوستانه خانوادگی با هم ندارن؛ و فقط دورا دور و فقط گاهی قرار میذارن
همدیگرو می بینن. (بدون حضور همسر دوستاش)
تصور و استنباط من از
این نوع ارتباط اینه که بر خلاف اون چیزی که بهبود خودش فکر میکنه دوستاش
رفیقشن و به ادعای خودش با هم داداشی هستن؛ ولی اونقدا هم نزدیک
نیستن و اتفاقا کاملا برعکس، رو در بایستی هم دارن. (البته پُر واضحه) 
چند وقت پیش یکی از دوستاش (بچه محلای سابقش) دعوتش کرده بود 
عروسی خواهرش و بهبود هم حتی با اینکه هیچکدوم دیگه از دوستایی که
دعوت بودن همراهش نبودن خودش تنهایی رفته بود عروسی. اینکه تنهایی
رفته عروسی جای بحث نیست ... داستان از جایی دارک و تلخ میشه که
گفت : از اول که شروع شده اونجا بوده تا آخرش که مراسم مختلط میشه !
بهش گفتم بهبود، به نظرم دیگه آخرشو نباید میموندی ! گفت : چرا ؟
(همین که پرسید چرا هم برام عجیب بود که چرا درکی از این مهم نداره.)
گفتم : خب مجلس وقتی مختلط میشه، غریبه نباید اونجا باشه خب.
گفت : منو محمود داداشی ایم، این حرفا رو نداریم. تو دلم گفتم محمود بعد از
عروسیش حتی یک بار هم خانمش رو با تو آشنا نکرده و یا حداقل یکبار هم 
دعوتت نکرده خونشون و این یعنی رفاقت و صمیمیتی در کار نیست !
از اون مهم تر اینکه تو با محمود صمیمی و داداشی هستی با فک و فامیل طرف
که آشناییتی نداری !
و بودن تو توی اون تالار، اونم تنها، که میگی تو کل مراسم عروسی محمود پیشت بوده
به این معنی و مفهوم بود که تو مجید رو که برادر عروس بوده رو معذب کردی 
و حتی میتونم تجسم کنم که بدبخت بخاطر
حضور تو حتی آخر شب که تالار مختلط 
شده نتونسته دست زنشو بگیره برقصه بخاطر حضور تو ! البته هیچکدوم این حرفا رو
نزدم. پرسید : یعنی تو عروسی بگیری تالار مختلط بشه من نباید بمونم ؟ گفتم طبیعیه
بهبود که آخر شب، مهمونی خصوصی میشه و الا فرقش با تایم عمومی چیه اگر قرار
باشه غریبه اونجا باشه ؟! بطور کلی فکر میکنم به نظرم کارش درست نبود. حتی اگر
با دوستش خیلی رفیق و به اصطلاح ندار هم باشه، باز اون تایم تالار تایمیه که باید
بگی "خب دیگه من برم." اگر صاحب مجلس نذاشت بری و گفت بمون؛ اونوقت بمون !
اما اگر خودت موندی؛ به نظرم کار فول و زشت و ضایعی بود ! با این حال به نظرم برای
اونایی که نمیدونن؛ باید بگم که تایم خصوصی تالار و آخر شب که میرن دمِ درِ خونه
عروس دوماد؛ مخصوص خانواده و فامیل درجه یک درجه دو نهایت درجه سه ! یعنی به
عبارتی دیگه : پدر و مادر عروس و دوماد و خواهر و برادراشون . خاله – دایی – عمو – 
عمه و بچه هاشون . همین . تمام . 
با این حال یه سری از خانواده ها هم
هستن که اینا با عروس ننه زندایی 
شوهر عمه ی باباشونم در ارتباطن و رفت و
آمد دارن، به نظرم اینام باید 
تشریفشونو ببرن بعد از غذا ! گفتم : مگر اینکه صاحب
مجلس یعنی پدر و مادر عروس و داماد یا خود عروس دوماد بگه و اصرار کنه که
بمونید ! و الا به هیچ وجه و تحت هیچ شرایطی "موندن جایز نیست !"

+ ته نویس : اسم اشخاص بنا به برخی ملاحظات تغییر یافت.

.
.پایان.
.

درباره سریال شلدون جوان

.
یانگ شلدون یا به عبارتی دیگه شلدون جوان . اسم سریالی که یک سریال خانوادگی است و ماجرای یک پسر نابغه در یک خانواده ی کاملا معمولی.

این سریال هم در نوع خودش جذابیت های خاص خودش رو داشت و تا حدی فارغ از سرگرم کنندگی؛ تا حدی اموزنده هم بود !

دیدنش خالی از لطف نیست و پیشنهاد میشه وقت داشتید دیدن این سریال رو هم تو برنامه داشته باشید.
Young SHeldon
.

درباره سریال اوشین (سال های دور از خانه)

.
سریال سال های دور از خانه یا همون زندگی اوشین که یک سریال ژاپنی هست رو از تلویزیون ایران دیدم.

ممکنه اونایی که این اثر رو سال ها پیش دیدن فقط یه تصویر از برنج و تربچه خوردن شخصیت های این فیلم یادشون مونده باشه و سخت هایی که بر اوشین (کاراکتر اصلی سریال سال های دور از خانه) . اما واقعیت اینه که از هر قسمت این سریال میشه درس های زیاد و مفیدی گرفت !

به نظرم هر کسی باید این سریال رو ببینه و به دیگران هم توضیه کنه که این سرالُ با دقت تماشا کنن و یاد بگیرن !

از حواشی این سریال هم در سایت ها و وبلاگ های مختلف مطالب جور وا جوری هم ذکر و منتشر شده. ولی مهم ترین اونها اینه که ساخت و نمایش این سریال در سطح بین المللی، باعث شده که خیلی ها به سخت کوش بودن ژاپنی ها واقف و آگاه بشن و مهم تر از همه اینها اینکه این سریال تاثیر بسیار زیادی بر کسانی که با ژاپن جنگ داشته اند گذاشته و آنها را از درگیری و جنگ منصرف کرده.

فارغ از همه ی این موارد و حواشی؛ این سریال که بنوعی داستان زندگی اوشین تاناکورا است، بسیار آموزنده و دارای معانی مفید و درس ها و پندهای بسیار است.
.

درباره سریال جفری دامر

.
سریال جفری دامر هم تا حدی جالب بود.

به هر حال یه نگاه به نوع دید و افکار و داستان یک قاتل سریالی هم بنوعی میتونه جالب توجه باشه.

جفری دامر؛ یه قاتل حرفه ایه که کلی آدم مختلف کشته و سریالی هم با نام خودش ساختن که برگرفته از داستان های واقعیه و همین بر جذابیت موضوع افزوده.

در مورد این سریال توضیح زیادی نمیشه داد. فقط باید ببینید (البته اگر به ژانر جنایی و رازآلود علاقه دارید.)

.

درباره سریال نارکوس ( قاچاقچی ها )

.
درباره سریال نارکوس، یا به عبارتی دیگه نارکوها (به معنای قاچاقچی ها) که درباره پابلو امیلیو اسکوبار پدرخوانده ی مافیای مواد مخدر کشور کلمبیاست، بطرز حیرت آوری جالب و قابل تحسین است.

فارغ از داستان جذاب این سریال درام - جنایی؛ خوش ساخت بودن و نوع خوبِ پرداخت و کارگردانی و انتخاب بازیگر و صحنه پردازی و صحنه سازی این سریال رو که در سه فصل ساخته شده رو بشدت و بطرز قابل قبولی بیننده رو مجاب میکنه که این سریالُ با دقت و به خوبی ببینه و تا آخرین دقیقه و لحظه لذت ببره و همراه بشه.

ضمن اینکه تیم دوبله و مهم تر اینکه نسخه سانسور نشده ی سریال، جذابیت اثر رو دو چندان کرده به نظرم. (که جا داره از همینجا خدا قوت بگم به همه اونایی که برای عرضه ی این اثر تلاش کردن. ئمتون گرم.)

حتما این سریالُ ببینید و امیدوارم که شما هم لذت ببرید.
.

نقد سریال بچه گوزن

.

.به نظرم این سریال اونقدرا هم که میگن، قشنگ نیست

حداقل برای من اونقدی جذابیت نداشت. البته این فیلم می‌تونه برای اونایی که با این بیماری دست

و پنجه نرم می‌کنند یا این مشکل براشون پیش اومده فیلم جالبی باشه و اینکه من خودم به شخصه

.فیلمی که دچار ایراد و باگ فنی بشه رو بدم میاد

.

Gloomy sunday

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

رهایی از دلتنگی- تجربه شخصی

.

اگر سوال این باشد که برای رهایی از دلتنگی چه باید کرد ؟ ابتدا سوال دیگری مطرح می شود مبنی بر اینکه < اصلا دلتنگ چه هستید ؟ >

+ دلتنگ کسی هستید ؟

+ دلتنگ چه چیزی هستید ؟ شی یا مکان یا بو و...

- و یا شاید اصلا دلتنگی از نوع ترکیبی باشد از چند چیز و مکان و ...

اما برای رهایی، فرار و فاصله گرفتن از مود و حالت دلتنگی باید بدانید که راهکارهای زیادی وجود دارد؛ به شرط آنکه دلتنگی با وابستگی شدید همراه نباشد. چون در آن صورت کار سخت خواهد شد.

دلتنگی زمانی بوجود می آید که شما خلاء آن چیز را بشدت حس می کنید و بدنتان نیاز مبرم به آن پیدا می کند.
اما ذهن انسان این خوبی را دارد که می شود راحت آن را فریب داد. ولی باز هم به تکرار باید گفت : به شرط آنکه ذهن دچار وابستگی شدید و حاد نشده باشد، که نشود آن را فریب داد !

در مهم ترین و اساسی ترین مرحله باید یاد گرفت که اساساً نباید وابستگی شدید به چیزی ایجاد شود ! و تعادل مهم ترین رکن اساسی زندگی بشری است !

اگر بطور مثال دلتنگی کسی هستید می شود با راهکارهای مختلف دلتنگی را فراموش کرد و یا اگر در حاد ترین حالت باشید، جایگزین مناسب برای آن بوجود آورد .

یعنی اگر شما دلتنگ کسی باشید، می توانید یا او را ببینید و یا کسی را پیدا کنید که شباهت به او داشته باشد و یا از بیخ و بن وارد مرحله ای شوید که اصلا نیازی دیدن و بودن آن نباشد !
برای مثال : من دلتنگ دوست فوت شده ام شدم . او را ندارم و حالا برای رفع دلتنگی یا به مزار او می روم و یاد گذشته و خاطرات می کنم و یا کسی را پیدا میکنم که از لحاظ چهره و اخلاق و رفتار شبیه او باشد و جایگزین او میکنم و یا اینکه اگر آدمی هستم که حساس هستم و هیچکس را به اندازه او دوست نداشتم و هیچکسی هم شبیه او نمیدانم .... باید وارد فاز و مرحله فراموشی و فاصله گرفتن از مود و حالت دلتنگی شوم .
برای افرادی که وابستگی دارند و حساس هستند، این مرحله، یعنی فراموشی و یا ورود به مرحله های جدید سخت است !

اما هر آدمی باید به این میزان از درک برسد که وابستگی شدید و حساسیت بیش از حد، باعث آسیب روحی و روانی خواهد شد و اصلا چنین چیزی برای آدم خوب نیست. چون باعث بیماری می شود !

سعی کنید خودتان را و فرزندانتان را جوری آموزش دهید که تمایل به تعادل داشته باشند و یاد بگیرند که افراط در هیچ چیزی خوب نیست و افراط باعث افساد خواهد شد !

دوست داشتن هر فرد، هر شی، هر مکان، هر خوردنی و آشامیدنی و پوشیدنی و.... به اندازه و میزان تعادل و برابری خوب است و بیشتر از آن باعث وابستگی و کمتر هم باعث خلاء و کمبود می شود !

این مهم تا حدی قابل اهمیته که ابوعلی سینا هم به اون اشاره کرده :

هر چیزی کمش دارو است
متوسطش غذا است
و زیادش سم است
حتی محبت کردن

پس باید بدونیم و آگاه باشیم که تعادل چقدر مهمه و باید سعی کنیم که اهل تعادل و برابری باشیم و از زیاده روی به دور باشیم.

همونجوری که در عنوان این موضوع اشاره کردم؛ تجربه های شخصی و فردی خودم و یا مواجه هایی که داشتم رو لحاظ میکنم و اساسا ممکنه هر فردی تکنیک و آموزه ی خاص خودش رو داشته باشه .

همونجوری که هر دارویی با هر بدنی سازگاری نداره و باید بر اساس خلقیات و روحیات هر کسی، روش مطلوب و مناسب به کارگیری بشه؛ این مطلب و این موضوع هم شاید باب طبع و میل بعضی ها باشه و قابل اجرا و یا شاید هم به مذاق بعضی ها خوش نیاید و کارآمد نباشه.

من یه وقتایی برای رفع دلتنگی سعی میکنم اینجوری حواس خودمو پرت کنم

+ موسیقی گوش کردن (موسیقی و آهنگ هایی که حواس آدمو از اون موضع پرت کنه)

+ فیلم دیدن (فیلم های کمدی یا هیجان انگیز و ماجراجویی که ذهن آدمو درگیر کنه و یا آدمو از دیپریشن یا خمودگی دور کنه)

+ کتاب خوندن (مثل فیلم و موسیقی کتاب هایی که ذهن آدمو مشغول کنه)

+ نوشتن (خیلیا این موضوع رو دست کم میگیرن و یا از روی تنبلی و یا اینکه عادت ندارن، انجامش نمیدن) ولی نوشتن به تنهایی میتونه کار سه مورد قبلی و حتی جور خیلی از روش های دیگه رو هم بکشه. (حالا شاید سوال بشه چی بنویسم ؟) فرقی نمیکنه ... فقط باید سعی کنید بنویسید ... کوتاه نویشی و بلند نویسی هم مهم نیست ... حتی اگر قرار باشه برای کسی غُر بزنید؛ اصلا همون غُر زدنتونو به رشته تحریر در بیارید و بنویسید ... فرض کنید جلوی کسی نشستید و یا تلفنی دارید با کسی حرف میزنید و به اصطلاح براش غُر می زنید و یا به اصطلاح لطیف تر :-)  درد و دل می کنید. همونو بنویسید ... همونجوری که حرف می زنید ... همونجوری بنویسید ... یعنی لزومی نداره که حتما کتابی بنویسید ... زمانی که یه کلمه املا و نوع نوشتارش رو یادتون نمیاد و یا به درست یا غلط بودن املای اون کلمه شک دارید، تنبلب نکنید گوگل کنید و املای درست کلمه رو پیدا کنید بنویسید !
شاید بگید کجا بنویسم ؟ - اینم حتی اونقداری اهمیت نداره ... مهم کاریه که دارید انجام می دید . اما اگر دوست دارید و تمایل دارید که دیده بشه اون چیزی که می نویسید : برای پیشنهاد میتونم بگم وبلاگ بسازید (یه قابلیت اینترنتی رایگان که طریقه ساختنش هم پیچیدگی و سختی آنچنانی نداره و کافیه زمان و وقت و حوصله خرج کنید) – یا میتونید کانال تلگرام ایجاد کنید. یا بقیه شبکه های اجتماعی.

ولی یه نکته ی مهم و ضروری رو در نظر داشته باشید؛ اگر آدم حساسی هستید و از جاج شدن و یا به اصطلاح مورد قضاوت و داوری و نصیحت شدن بیزارید، پیشنهاد میکنم که قسمت مربوط به کامنت را در وبلاگ غیر فعال کنید و یا اینکه اصلا به نظرات و انتقادات اهمیت ندید و توجه نکنید و مهم نباشه که کی (چه کسی) چی میگه و ...

+ بقیه موارد پیشنهادی؛ وارد فاز درمانگری میشه ... یعنی رجوع به مشاور و روان درمانگر یا همون تراپیست و... . اما این پیشنهاد آخرین راه حل منه . چون رجوع به پزشک وارد فاز پزشکی میشه و اساسا موضوعاتی که زیاد بزرگ و پیچیده نیستن، نیاز به مراجعه به مشاوره و ... نداره ! چون فقط هدر رفت هزینه محسوب میشه برای راهکاری که در نهایت به دارو و یا حرکات اصلاحی و... ختم میشه که شما خودتون با شناخت خودتون می تونستید راحت رفعش کنید و نیاز به هیچ قرص و دارو و تجویز پزشکی نبود .

در نهایت باید باز هم بگم که این نوشته، صرفاً اشتراک گذاری تجربه های شخصی و فردیِ منه و جنبه علمی و تخصصی نداره .

براتون آرزوی آرامش و بردباری زیاد دارم در تمام پلان های زندگی .

.

تغییر با چاشنی بهانه

.
سال 88 بود که مادرم تصمیم گرفت که پیش از عروسی برادرام، خونه رو تغییرات بدیم.

چقدر اون سال اذیت شدیم و مجبور شدیم از دست کارگرا و بناها و تو اون یک ماه مجبور شدیم نقل مکان کنیم زیر زمین خونمون که اون موقع برای 5 نفر واقعا اذیت کننده بود .

خلاصه ش کنم ... با همه سختیاش و مکافات هاش بالاخره انجامش دادیم .
البته که بماند که این مهم با بد سلیقگی مامانم و عدم توانایی بناها و کارگرها در پرداخت و اجرا هم رو به شد .

ادامه مطلب...

خدا ما رو آدم و عاقل کنه

سال ۹۸ بنزین گرون شد ملت ریختن بیرون یه سریارو کشتن و یه 

سریا سکوت کردن و هنوز زنده‌ن ! سال۴۰۱ مهسا امینی رو 

کشتن ملت ریختن بیرون باز یه سری زن و مرد و پیر و جوون 

و بچه رو کشتن و باز یهعده سکوت کردن و هنوز زنده‌ن ! بنزین 

تو سال ۴۰۱ گرون نشد؛ ولی دلار تا ۶۰ هزار تومن رسید و قیمت

همه اقلام و اجناس دو سه برابر و حتی چندین برابر شد و همچنان 

بعضیا سکوت کردن و هنوز زنده‌ن ! گرونی دلار رو میگن برای 

تحریمه و در اصل با این همه افزایش قیمت عملا انگار بنزین رو گرون 

کردن و جوری وانمود میکنن که انگار مقصر این همه گند، حکومت 

حرومی نیست ! و ملت بی بخار و بی وجودی که همچنان سکوت کردن 

و برای جنس بنجل و آشغالی که تو بازار به تف و لعنت خدا هم نمی‌ارزه 

باید با قیمت چندین برابر بخریم و چقدر ما خریم که سکوت می‌کنیم و 

هیچی نمیگیم و کاری نمی‌کنیم ! هی خدا خودت مارو آدم و عاقل کن !

 خودت به دادمون برسهمین.

#یه_مشت_خرید_مشغول_خرید